نوشته شده توسط : شاهین ناجا

اینم یه مطلب چون چند وقته خانوما میگن بر ضد اونا مطلب میدم

1

_هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه
 "بله" کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه. batting eyelashes


2_به سادگی اب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم
بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می دونن.پس نیازی به نوشتن نیست)
 
 
3_لازم نیست صبح به صبح صورتتو اصلاح کنی.ماهی یه بارم کافیه.حالا از
مناطق ناجور دیگه بگذریم!!!!!.
 

4_هیچ وقت از بوی گند زیربقل خودت عق نمی زنی.
 

5_مجبور نیستی وقت دستشویی رفتن زیر اواز بزنی که اهالی خونه، بقیه
صداهای نافرم رو نشنون.

 

6_هیچ موجود دیگه ای مثل تو تا این حد ریزبین و بادقت نیست که در یک نگاه،
 مارک کفش زری خانم یا مدل موهای عقدس خانم رو بفهمه.
 

7_خوب می تونی نقش بازی کنی.
 
 
8_انقدر زود همه چی رو می گیری که شش سال زودتر از اقایون به تکلیف
 می رسی. thumbs up
 
 
9_بزرگترین پوئن:خیالت از بابت سربازی راحته!.صد سال سیاهم که دانشگاه
 قبول نشی ککتم نمی گزه.
 
 
10_تو اماکن عمومی با خیال راحت می تونی جیغ و داد راه بندازی چون ............

بقیش ادامه مطلب تورو خدا نظر بدین



:: موضوعات مرتبط: جوک خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 987
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 7 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

یادت باشه توصحرای قلبم تو تنها شتری!!!!

 

تا حالا با گوهر جمله ساختی؟ 
. .
نه؟
. . 
بازم نه؟
. .
خوب من برات میسازم تو ادم گو هر چی اس ام اس میدی تکراریه !

 

3
3
3
برو پايين سر كار نيستي !
3
3
3
يه كم ديگه بري ميرسي باور كن سر كار نيستي!
3
3
3
3فارشي دوست دارم!!!

 

چشمهای درشت و زیبایت را که به من میدوزی و با لبهای زیبا آواز می خوانی، احساس می کنم که بیش از همیشه

 عاشقت هستم، تو زیباترین قورباغه ی این برکه ای

 

آمدی جانم به قربانت
.
.

بقیش ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: جوک خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 1106
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 7 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا
مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن

منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه: من باید با رئیسم برم سفر کاری, کارهات رو روبراه کن

شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش, میگه: زنم یه هفته میره ماموریت کارهات رو روبراه کن

معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه میگه: من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام

پسره زنگ میزه به پدر بزرگش میگه: معلمم یه هفته کامل نمیاد, بیا هر روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم

پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه میگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده

منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه: ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه

شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه: زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونم ببینمت

معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه: کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق

پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و میاد

مدیر هم دوباره گوشی رو ور میداره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت


:: موضوعات مرتبط: داستان , داستانهای جالب , جوک خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 923
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 7 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 

این ها تنها بخشی از خاطرات جناب نکیر هنگام کار است .  دکتر نکیر اعلام کرده به زودی مجموعه کامل از خاطرات خود را که حاوی صحبت با هنرمندان ، بازیگران ، خوانندگان ، ورزشکاران ، سیاسیون ، و... را منتشر خواهد کرد.

 

 

نام و نام خانوادگی : علی محمدی

نکیر : من ربک ؟

- مممممممتفکر . سوال بعدی

نکیر : من ربک ؟

- میخوام از گزینه مقایسه استفاده کنم

نکیر : من ربک ؟

- ای بابا من فامیل تهیه کننده ام بابا

نکیر : اها ... بیا برو تو بهشت

 

 نام و نام خانوادگی : بایرام تبریزی اصل تهرانی

نکیر : من ربک

- هاه؟

نکیر : من ربک؟

- هاه؟

نکیر : ترچ سن؟

- هه دای

نکیر : ها ، چخ ساقولاسان . بویروز بویروز ... اده منکر گل ، همشهری گلدی

 

 نام و نام خانوادگی : علی کوچولو 2 ساله از اصفهان

نکیر: من ربک ؟

- ادوبابانا

نکیر : من ربک ؟

- گوگوگالی

نکیر : من رببببببببببببببببببببببببببببک عصبانی؟

- اواااااااااااااااااااااااااااغ اواااااااااااااااااااااااااااااااغگریه

نکیر : نه نه غلط کردم . بیا برو بهشت . آهای یکی بیاد اینو ببره بهشت .

 

  

نام و نام خانوادگی : شیخ قزوینی

بقیش ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: داستانهای جالب , جوک خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 1467
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

اگر شما پسري هستيد طالب قرتي بازي هاي دخترانه!، نکات زير را جهت دختر شدن، البته به طور آزمايشي، رعايت کنيد:

ابتدا بايد ريش و سبيل خود را، البته اگر داريد، (ريش و سبيلو مي گم بابا!) به سطل خاکروبه بسپاريد. هر چند که با زدن سبيل خود، نمي توانيد درست راه برويد!

اکنون نوبت آن است که تغييراتي چند در سر و صورت خود به وجود آوريد. از جمله ابروها را صفا دهيد! که البته اين نکته امروزه لازم به ذکر نمي باشد. زيرا شما معمولا از قبل، اين كار را كرده ايد!

حالا به سراغ لوازم آرايشي مادر يا احيانا خواهر خود برويد. سعي کنيد قوطي کرم پودر را روي صورت خود خالي کنيد!

در آخر يک مانتو که از شدت تنگي به کيسه ي مارگيري شباهت دارد به تن کنيد. هر چه تنگ تر، اندام ضايع شما زيباتر!

روسري ترجيحا تيتيش خود را سر کنيد و آماده خروج از خانه شويد.

کفش پاشنه بلند در اينجا نقش مهمي ايفا مي کند. هر چند که شما با پوشيدن يک کفش پاشنه دار مثل شترمرغ راه خواهيد رفت!

حالا شما در خيابان هستيد!

هنگام راه رفتن سعي کنيد به کل بدن خود پيچ و تاب بدهيد! بهتر است براي بهتر قر دادن، مدام آهنگ بابا کرم را با خود زمزمه کنيد!

و نکته بسيار بسيار مهم«عشوه شتري» است! شما بايد سعي کنيد براي کل ملت که در خيابان هستند پشت چشم نازک کنيد!

اگر کسي احيانا از شما ساعت پرسيد، صداي دورگه و ناهنجار خود را کش دار کنيد:

ببخشيد خانوم، ساعت چنده؟

اييييييييييش! دو و ربــــــــــع! واااااه!

شما هنگامي که در خيابان راه مي رويد لغات عاشقانه بسياري را مي شنويد و مسلما حال مي کنيد!

به منظور جلوگيري از حال کردن بسيار شما با دختر شدن، از ادامه اين آموزش معذورم... 



:: موضوعات مرتبط: داستان , داستانهای جالب , ,
:: بازدید از این مطلب : 1071
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

آیا میدانستید که شش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید ؟

آیا میدانستید که
CD در سال ۱۹۸۰ توسط سونی و فیلیپس اختراع شد ؟

آیا میدانستید که سهم امریکا از بازار موسیقی جهان
۳۱.۳ درصد است ؟

آیا میدانستید که اولین استفاده از دستگاه فکس در سال
۱۸۴۳ انجام شد ؟

آیا میدانستید که
55 درصد از سوانح هوایی در زمان نشستن هواپیما و 30 درصد در هنگام برخاستن هواپیما رخ میدهد ؟

آیا میدانستید که در تایوان بشقاب های گندمی درست میشود و افراد بعد از خوردن غذا بشقاب هایشان را هم می خورند ؟

 

بقيه ادامه مطلب.....



:: بازدید از این مطلب : 649
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

پانزدهم ژوئن بود و من تا دو روز ديگر وارد سي سالگي مي شدم.وارد شدن به دهه اي جديد از زندگيم نگران کننده بود، چون مي ترسيدم که بهترين سالهاي زندگيم را پشت سر گذاشته ام.
عادت جاري و روزانه من اين بود که هميشه قبل از رفتن به سرکار، براي تمرين به يک ورزشگاه مي رفتم. من هرروز صبح دوستم نيکولاس را در ورزشگاه مي ديدم. او هفتاد و نه سال داشت و پاک از ريخت افتاده بود. آن روز که با او احوالپرسي مي کردم، از حال و هوايم فهميد که سرزندگي و شادابي هر روز را ندارم. به همين خاطر، علت امر را جويا شد.به او گفتم که از وارد شدن به سن سي سالگي احساس نگراني مي کنم. با خود فکر مي کردم که وقتي به سن و سال نيکولاس برسم، به زندگي گذشته ام چگونه نگاه خواهم کرد. به همين خاطر از نيکولاس پرسيدم :«ببينم، بهترين دوران زندگي شما چه موقعي بود؟»

 

بقيه ادامه مطلب...



:: بازدید از این مطلب : 784
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

زیباترین حکمت دوستى، به یاد هم بودن است، نه درکنار هم بودن،…
… به یادتم.
——————————————————–

بیب بیب بیب… فکر کردی بوقه؟ نه بابا! می خواستم بگم: بی برو برگرد دوستت دارم!

——————————————————–

ة ة



دلم برات تنگ شده بود، چشمامو فرستادم تا ببینمت…
——————————————————–

من یک ماهی کوچکم که توی قلب شیشه ای دل تو زندگی می کنم، می دونی اگه دلت بشکنه من می میرم؟
——————————————————–

اتل متل پریوش دلم برات رفته غش، چه با پیام چه با تک، دوست دارم وروجک!
——————————————————–

اتل متل ستاره، گلم دوسم نداره. نه اس ام اس نه یه زنگ، دلم شده براش تنگ.
——————————————————–

اگه ۸ لایه ایزوگامت کنن…
باز هم معرفت ازت چکه می کنه!
——————————————————–

داستان زندگی من قصه ایست که متن آن وجود توست و پایانش نبود تو
——————————————————–

قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق
مرا در خود کشیدی برمودای من!
——————————————————–

آسمان هر کس به اندازه معرفت اوست، بی شک آسمان تو بی انتهاست.
——————————————————–

دفتر نقاشی من تو شهر غم گم شده، به کی بگم با معرفت دلم برات تنگ شده؟
——————————————————–

به بهاران سوگند که تو برخواهى گشت، من به این معجزه ایمان دارم.
——————————————————–

ما هرگز اطرافیانمان را فراموش نمى کنیم، بلکه تلاش مى کنیم آنها را به یاد نیاوریم.
——————————————————–

می دونی قشنگی زندگی چیه؟ تو بی خبرباشی و یکی دیگه برات پیش خدا دعا کنه
——————————————————–

خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم
——————————————————–

آن روز که به دنیا آمدی، یک نفر بودی برای یک دنیا، ولی حالا یک دنیا هستی مال من
——————————————————–

برای آدم نابینا، شیشه و الماس یکیه. اگر کسی قدرتو ندونست، فکر نکن تو شیشه ای، اون کوره.

 

لینک منبع



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 704
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :


:: بازدید از این مطلب : 693
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

—————————

شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود!
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: آقای شعبده باز! چند لحظه صبر کن تا من بروم مادر زنم را بیاورم!

—————————

سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله!

—————————

مادر: احمد! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!

—————————

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

—————————

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!

 

لینک منبع



:: موضوعات مرتبط: داستان , جوک خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 944
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

 

 

1- بیل گیتس در هر ثانیه ۲۵۰ دلار آمریکا درامد داره، یعنی ۲۰ میلیون دلار در روز و ۸/۷ میلیارد دلار در سال!

۲- اگر ۱۰۰۰ دلار از دست وی بر زمین بیوفته به خودش این دردسر رو نمیده که برش داره، چون در ۴ ثانیه ای که برداشتنش طول میکشه، این پول عایدش شده!

 

بقيه ادامه مطلب......

                                                               .....[{EzRaEel}].....

 



:: بازدید از این مطلب : 671
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 6 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

 

 

با سلام خدمت دوستان گرامی
شما با استفاده از رتبه سنج گوگل به راحتی می توانید رتبه سایت خود را در گوگل بسنجید. گوگل به سایت ها رتبه 0 تا 10 می دهد كه بر اساس این رتبه بندی،‌ سایت هایی كه رتبه بالاتری داشته باشند در نتایج جست جوی گوگل دارای اولویت بیشتری خواهند بود و شما به راحتی با دانستن رتبه سایت خود در گوگل می توانید برای بالا بردن رتبه تان تلاش كنید.

برای اضافه کردن دکمه رتبه سنج رایگان به وب سایت خود لطفا مراحل زیر را دنبال کنید :


    1. بنا به سلیقه خودتان یك دكمه را انتخاب كنید.
    2. انتخاب کد موجود در جعبه متن مربوطه
    3. کپی کد (کنترل - Ç را انتخاب کنید و یا با کپی کردن دکمه ماوس)
    4.كد را در قسمت تنظیمات وبلاگ خودتان (كدهای جاوا) كپی كنید.
    5. در محل مشخص شده در كد آدرس سایت خود را وارد كنید.
    6. ذخیره تنظیمات را بزنید.

اگر كد را به درستی و در جای خود وارد كرده باشید رتبه فعلی شما نمایش داده می شود. ، رتبه صفحه شما نمایش داده خواهد شد.
PageRank Checker 

 
 
ابزار چک کردن پیج رنک وبلاگ و سایت با قابلیت های جدید که تعداد لینکهایی که وبلاگهای دیگر به شما دادن را نشان میدهد.تعداد صفحات ایندکس شده توسط گوگل و یاهو رو نشان میدهد .
 
فقط در جای مشخص شده آدرس وبتان را وارد کنید 
 
PR1

PR2

PR3

PR4



:: موضوعات مرتبط: کد نمایش پیج رنک گوگل , ,
:: بازدید از این مطلب : 1185
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 5 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 

آیا میدانستید که شش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید ؟

آیا میدانستید که
CD در سال ۱۹۸۰ توسط سونی و فیلیپس اختراع شد ؟

آیا میدانستید که
سهم امریکا از بازار موسیقی جهان
۳۱.۳ درصد است ؟

آیا میدانستید که
اولین استفاده از دستگاه فکس در سال
۱۸۴۳ انجام شد ؟

آیا میدانستید که
55 درصد از سوانح هوایی در زمان نشستن هواپیما و 30 درصد در هنگام برخاستن هواپیما رخ میدهد ؟

آیا میدانستید که
در تایوان بشقاب های گندمی درست میشود و افراد بعد از خوردن غذا بشقاب هایشان را هم می خورند ؟

 

 

بقيه ادامه مطلب..



:: بازدید از این مطلب : 644
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 3 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

عروس عادي: با اجازه بزرگترها بله (اين اصولا مثل بچه آدم بله رو ميگه و قال قضيه رو ميکنه.)

عروس لوس: بع..........له!

عروس زيادي مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دايي جون، عمه جون،...، زن عمو کوچيکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسي خانوم جون ، ... ، ... (اين عروس خانوم آخر هم يادش ميره بگه بله واسه همين دوباره از اول شروع ميکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: با پرميشن گريت ترهاي فميلي ... اُ يس

عروس خجالتي: اوهوم

عروس پاچه ورماليده: به کوري چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فاميل اين بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعيت داماد کاملا قابل پيش بيني است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامي اساتيدم، استاد رخشان بني اعتماد، استاد مسعود کيميايي، ...، اساتيد برجسته تاتر، استاد رفيعي، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجي ، شير علي قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلين مونرو، مرحوم مارلين ديتريش، مرحوم مغفور گري گوري پک و ... آري مي پذيرم که به پاي اين اتللوي خبيث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...

عروس داش مشتي: با اجزه بروبکس مُجلي نيست من که پايه ام ...

عروس زيادي مؤمن و معتقد:
بسم ا.. الرحمن الرحيم و به نستعين انه خير ناصر و معين ... اعوذ با... من شيطان رجيم يس و القرآن الحکيم .... الي آخر .... ( و در آخر ) نعم

عروس فمنيست: يعني چي؟! چه معني داره همش ما بگيم بله ... چقدر زن بايد تو سري خور باشه چرا همش از ما سؤال مي پرسن ! ... يه بار هم از اين مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسين ... (اصولا اين قوم فمنيست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و يه چيزي ازشون بپرسن ... فقط بايد زد تو سرشون و بهشون گفت همينه که هست مي خواي بخواه نمي خواي هم به درک)

                                   ....[{EzRaEel}]....


 



:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 3 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

 اگه يه بار همه 20 واحد رو توي يه ترم افتادين: بي خيالش
- اگه شما رو با نمره 11.99مشروط كردن: خوب... شده ديگه
- اگه استاد مي‌خواد به جاي آقا بهتون بگه خانوم: بگه
- اگه يه دفعه‌هارد ۱۲0 گيگابايت شما هاپولي‌هاپو شد: پيش مياد ديگه
- اگه پرسپوليس قراره از پيكان ببازه: ببازه
- اگه سر مراسم خواستگاري، همونجا، عروس خانوم گفت نه: ايشاالله خوشبخت بشه
- اگه آمريكا يه موشك اتمي تنظيم كرده درست روي خونه شما: مسئله‌اي نيست
- اگه صبح اول مهر بجاي ساعت 6، ساعت 7 رفتين سر كار: دقيقا رفتين سر كار
- اگه كفشي كه امروز واكس زدين رو، همه لگد مي‌كنن: تعجبي نداره
- اگه درست شب امتحان بعد از مدتها به عروسي دعوت شدين: مباركه، عروسي رو كه نمي‌شه نرفت
- اگه کار شما به جايي رسيده كه خودتون به خودتون ايميل مي‌زنين: اينجوري هم يه صفايي داره
- اگه توي انتخاب واحد به شما 13واحد بيشتر نرسيده: حتما حكمتي توي اون بوده
- اگه بعد از 3ساعت چت كردن يادتون اومد كه با اينترنت ساعت 500 تومن وصل شده بودين: مهم نيست
- اگه شمعهاي كيك تولد شما رو بقيه فوت كردن: لبخند بزنين
- اگه ماشينتون جلوي يه مدرسه دخترونه پنچر شد و شما پنچر‌گيري بلد نبودين: خودتون رو نبازين
- اگه در حال فرستادن قلب و بوسه با مسنجر متوجه شدين يكي پشت سرتون وايساده: عيبي نداره بابا
- اگه بغل دستي شما سر كلاس كه اتفاقا" كنار شما رديف اول نشسته انگشتش رو تا مچ توي دماغش فرو كرد، شش دور بپيچوند، بعد با يه حالت دوراني بيرون آورد، و بعد خيلي آروم زير ميز كلاس دستش رو پاك كرد... نه! اين يكي رو شرمنده. آدميزاد هم يه تحملي داره !

....[{EzRaEel}]....



:: بازدید از این مطلب : 728
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 3 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

 

  ....[{EzRaEel}]....


اولين بار که ناسا فضانوردان خود رابه فضا فرستاد متوجه شد خودکارها درجايي که جاذبه صفر نمي نويسند...
براي مبارزه با اين مشکل دانشمندان ناسا يک دهه وقت صرف کردنند وبعد از خرج شدن 12ميليارد دلار توانستند خودکاري بسازند که در جاذبه صفر در زير آب و بر تمام تمام سطوح بجز شيشه مينوشت و جوهرش در منهاي 300 درجه سانتي گرادهم يخ نميزد !
اما روسها در اين ميان راه حل بهتري پيدا کردند :
! از همان ابتدا با مداد مي نوشتند



:: بازدید از این مطلب : 677
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 3 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

آقايون

* تمامي آقايون شديداً گرفتار کار و بيزنس خودشون هستند

* در حالـي که شديداً گرفتار کار و بيزنس خودشون هستند، ولي در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند.

* در حالـي که در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند، ولي اون ها رو به حساب نمي آرن.

* در حالي که اون هارو به حساب نمي آرن، ولي هميشه يکي تو دست و بالشون هست.

  ....[{EzRaEel}]....



:: بازدید از این مطلب : 690
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 3 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی ۹۰ دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

 

چقدر خنده داره که 100  هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

 

چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

 

چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

 

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می  کنیم و آزرده خاطر می شیم!

 

چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

 

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین صفهای نماز جماعت تمایل داریم!

 

چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

 

چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!

 

چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری  در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!

 

چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی  رو  می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!

 

خنده داره . اینطور نیست؟!

 

دارید می خندید؟

 

دارید فکر می کنید؟

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , داستانهای جالب , فلسفی , ,
:: بازدید از این مطلب : 650
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 3 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

10-  بنجامین فرانکلین

 


بنجامین فرانکلین
اولین کنگره قاره ای از بنجامین فرانکلین (1790- 1706) ، به نام یک ریسک یا خطر امنیتی نام برده است و بین روزهای 5 تا 26 اکتبر سال 1774 لازم دانسته برای رفت و آمد در فیلادلفیا با 3 بادیگارد رزمی ‌مسلح بدون برانگیختن هیچ گونه شکی همراه شد. البته انتظار نمی‌رود این افراد شهروندان دیگر را از دست فرانکین محافظت کنند. از آنها انتظار می‌رود که اسرار کنگره را افشاگری‌ها‌ی فرانکلین و فاش شدن برای عموم دور کنند. کنگره در نهایت در طول ماه‌ها‌ی آخر قبل از جنگ داخلی آمریکا سازش کرد، و حضور بریتانیا در کلونی‌ها‌یی که آشکار، وسیع و کاملا تحمل ناپذیر بودند عادی بود. هرکس از هر دو گروه این را می‌دانست.
فرانکلین علاقه داشت به بارهای متعددی در فیلادلفیا رفت و آمد کند، و وقتی که او مشروب می‌خورد در شرایط خاص دوست نداشت با هیچ کسی حرف بزند. بادیگارش بعدها شهادت داد که او بعد از خوردن 10 آبجوی قوی کاملا سرکش و پرسر صدا می‌شد.
 

ببقيه ادامه مطلب....

                                                          ....[{EzRaEel}]....



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: بازدید از این مطلب : 797
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 2 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 


http://marshal-modern.ir/Archive/2010/2/21/545465454654.jpg

 

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به

سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت :

«ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »

 

رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد.

 شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.

 شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید.

 صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود .. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که

صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم .

چون تو یک راهب نیستی»

مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.

 

بقیه تو ادامه مطلب...




:: بازدید از این مطلب : 608
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 2 اسفند 1388 | نظرات ()